روایت مهندس ساجد خلیفه سلیمانلو از اعضای اصلی گروه ساخت دستگاه تیوپ لیزر
شکلگیری علاقه از کودکی
پدرم مجلههای مربوط به ساخت قطعات الکترونیکی و مکانیکی را برایم میخرید و ازاینجا به الکترونیک علاقهمند شدم. درراه مدرسه به خانه در سرویس مدرسه که به مطالعه این مجلات میپرداختم با امیر خرسند آشنا شدم. این علاقه مشترک به ساخت و اختراع وسایل الکترونیکی و مکانیکی موجب دوستی و رفاقت ما شد. تا زمان دانشگاه، شب و روزمان به همفکری میگذشت که چه چیزی بسازیم و اختراع کنیم. هر جا لازم میدیدیم نیاز به یادگیری زبان برنامهنویسی جدیدی است یا باید مهارتی یاد بگیریم، سریع میرفتیم و یاد میگرفتیم. ساعتها راه میرفتیم و در مورد تکنولوژیهای جدید حرف میزدیم. تا زمان کنکور فرارسید. من چون در رشته موردعلاقهام که مهندسی کامپیوتر بود، قبول نشدم، مجبور شدم تا بروم سربازی. امیر در رشته مکانیک شروع به تحصیل کرد. پدر امیر هم از مهندسان کارخانه تراکتورسازی تبریز بود. دانش فنی امیر پای او را به کارخانه تراکتورسازی باز کرد و تجربههایش زیاد و زیادتر شد. پس از پایان خدمت سربازیام دوباره کنکور دادم و در دانشگاه آزاد قزوین در رشته موردعلاقهام قبول شدم.
شروع کار با دستگاه برش لیزر
در مدت خدمت سربازی هم با امیر در ارتباط بودم و در مورد آینده کاریمان صحبت میکردیم. بالاخره تصمیم گرفتیم تا شرکت «صنایع نوین اندیش سهند آرام» را باهدف تولید دستگاه برش لیزری ثبت کنیم. چند نفر از دوستانمان هم به گروه دونفریمان اضافه شدند. شب و روز بر روی مهندسی معکوس دستگاه برش لیزر کارکردیم. مدت زیادی گذشت و کار فرسایشی شد. بهجز توحید نقیزاده بقیه از گروه جدا شدند. بالاخره توانستیم دستگاه برش لیزر ایرانی را بسازیم و روان بازار کنیم. ساخت دستگاه سبب شد تا بهعنوان یک شرکت فناور در پارک علم و فناوری تبریز بهعنوان شرکت دانشبنیان ورود کنیم.
کارمان گرفت و حدود 400 دستگاه روانه بازار کرده بودیم. بعد از مدتی متوجه شدیم بیشتر سود دستگاه برش لیزری به جیب سازندگان تیوب لیزری میرود. تصمیم گرفتیم تا تیوب لیزری را خودمان بسازیم. اصلاً فکرش را هم نکردیم که چرا سازندگان تیوب لیزری در سه شرکت محدودشده است. هرچه جلوتر میرفتیم متوجه پیچیدگیهای کار میشدیم. رفتهرفته تولید دستگاه برش لیزر را متوقف کردیم. تیم تولید از هم پاشید و دوباره ما سه تا تنها ماندیم. هر چه کتابها را زیرورو میکردیم نکات ریز تولید رو پیدا نمیکردیم. دست به دامن اساتید برتر حوزه اپتیک و لیزر در کشور شدیم. آنها همسالها بود بر روی این موضوع کار میکردند و هنوز نتوانسته بودند به جواب بگیرند. از اساتید سازمان انرژی اتمی کمک گرفتیم، اما آنها هم نتوانستند کمکمان کنند. کار فوتوفن ریز بسیاری داشت که در کتب به آنها اشاره نشده بود.
کمکم پولمان تمام شد. کار بسیار هزینهبر بود. رفتهرفته در قرض فرورفتیم. چند بار خودمان را تاجر و خریدار سرزدیم تا از شرکتهای چینی بازدیدی داشته باشیم. چند سال شب و روزمان به آزمونوخطا گذشت. بالاخره بعد از چند سال تلاش شبانهروزی توانستیم نمونه اولیه را بسازیم.
سرمایهگذار ترک
برای تجاریسازی نیاز به سرمایهگذار داشتیم. با توجه به ریسک بالای کار هیچکس حاضر در پروژهای تنها سه شرکت تولیدکننده در کل دنیا داشت، نمیشد. مجبور شدیم در خارج از کشور به دنبال سرمایهگذار بگردیم. باواسطه یکی از آشنایان با یک سرمایهگذار ترک به نام آقای مظفر آشنا شدیم. آقای مظفر در صورتی حاضر به سرمایهگذاری بود که کارخانه را در ترکیه احداث کنیم. راه دیگری نداشتیم. اولین کارخانه تولید تیوب لیزر سیلد گازکربنیک را در خاورمیانه راهاندازی کردیم و کمکم بازار ترکیه را در اختیار گرفتیم. وضع مالیمان بهتر شد و خودمان هم به پختگی لازم رسیدیم.
احداث کارخانه ایرانی
بعد از چند سال تصمیم گرفتیم تا در ایران هم کارخانه مشابه را احداث کنیم. با توجه به رزومه قابل قبولی که الآن داشتیم، یک سرمایهگذار ایرانی حاضر شد در پروژه سرمایهگذاری کند. سال 1399 اولین کارخانه تولیدکننده تیوب لیزر در ایران با برند Booyer افتتاح شد. واردکنندگان محصول خارجی در ابتدا به دنبال خراب کردن نام محصول ایرانی بودند. رفتهرفته ویژگیهای محصولمان سبب شد با اقبال مصرفکنندگان روبرو شود.
ارسال به دوستان