راویتی از مهندس عطا قادر، مدیرعامل شرکت دانشبنیان مارال روبات صنعت
علاقه به دنیای الکترونیک
حدود 20 سال پیش زمانی که 9 ساله بود یکی از دوستان پدرم کیتی را به من داد که یک چراغ چشمکزن داشت. مات و مبهوت آن شدم شب و روز مدار الکترونیکیاش را نگاه میکردم. با دقت تمام قطعاتش را وارسی میکردم. کمکم به سمت آموزش الکترونیک رفتم. پدرم یک حجره لباسفروشی در بازار سرپوشیده ارومیه داشت. 13 ساله بودم که پدرم فوت کرد. به همراه پدربزرگم باید مغازه پدرم را میگرداندم. هیچ علاقهای به فروشندگی نداشتم. یک میز کار کوچک داخل مغازه گذاشته بودم و کارهای مربوط به الکترونیک مانند ساخت انواع مدار و تابلو روان را انجام میدادم.
با بردهای کوچک شروع کردم
من عطا قادر هستم متولد 1370 (در) شهر ارومیه. یکی از موسسان و مدیر عامل شرکت مارال صنعت هستم. بیست نفر نیروی تمام وقت اینجا مشغول به کار هستند. تنها سازندهی دستگاه مونتاژ بردهای اس.ام.دی در خاورمیانه هستیم. در تمام ایران شرکتی نیست که این دستگاهها را تولید کند.
وقتی من چهارده سالم بود پدرم فوت کردند و (مغازهی پدرم) پوشاکفروشی بود آن موقع. بعد دیگه مجبور شدیم من و پدربزرگم اینجا را میگرداندیم و من به عنوان فروشنده اینجا کار میکردم و آن علاقهای که به الکترونیک داشتم موجب شده بود که در همین قسمت یک میز کار کوچک برای خودم درست کرده بودم و میآوردم اینجا تابلو روان و بردهای کوچک را اینجا مونتاژ میکردم و تست میکردم و به هیچعنوان علاقهای به فروشندگی نداشتم و جوری بود که زده میشدم و وقتی مغازه میآمدم سرگرمیام همین کارهایی بود که اینجا انجام میدادم.
پول اجاره کارگاه را هم نداشتیم
عطا قادر: چهار سال پیش سولهی ما اینجا بود. آن زمان خیلی سختی کشیدیم. کارگاه، سرویس بهداشتی هم نداشت! صاحب ملکی که سوله را ازش اجاره کرده بودیم قول داده بود سوله را کامل کند و تحویل بدهد. ما رفتیم انجا مستقر شدیم در حالی که حتی سرویس بهداشتی هم نداشت. کف سوله هم خاکی بود. به شدت مشکل داشتیم. خیلی واسمون تنگ بود. اجارهی آنجا را نمیتوانستیم پرداخت کنیم. صاحب ملک، سر ماه نشده اجاره رو میخواست. به سختی کار کردیم و کمکم به پول رسیدیم. بدهکاری و شرایط سخت را پشت سر گذاشتیم اما با پشتکار و تلاش بچهها بالاخره این سوله جدید را گرفتیم.
اولین دستگاهی که ساختیم کار نکرد
اولین بردی که ساختیم بردی بود که قسمت کنترلی مغز دستگاه مونتاز برد اس.ام.دیمان هست. تمام اجزای این را بچههای الکترونیکمان ساختیم. اولین دستگاهی که ساختیم کار نکرد. ما مجبور شدیم کل طراحیمان را عوض کنیم و با الگوریتمهای دیگری بسازیم. هی کار کردیم و دیدیم مشکلات دیگری پیش آمد روی دستگاه و مجبور شدیم باز هم طراحی را عوض کنیم و این پروسه را هفت بار (ادامه دادیم و) هم مکانیکمان و هم الکترونیکمان و هم نرمافزارمان طراحی شده و به روز رسانی شدند.
الان این دستگاه را چندتا کشور میتوانند بسازند من جمله آمریکا، ژاپن، کره، سوئیس، آلمان، چین و این کار ما را هم ردهی اینها قرار داده. ما هم تکنولوژیاش را بومیسازی کردیم و در کنار این کشورها حرفی برای گفتن داریم.
کار ما نتیجهی تصمیم درست یکی از مدیران کل فنیحرفهای است
وقتی ما در فنیحرفهای مدال طلا گرفتیم، مدیر کل وقت سازمان فنیحرفهای آقای مهندس خانپور در تهران به ما گفتند شما که اینقدر علاقه دارید و عملکردتان خوب بود در مسابقات بیایید آنجا من بهتان سوله و خوابگاه و امکانات میدهم بنشینید برای خودتان کار کنید. حاصل کار ما نتیجهی تصمیم درست یکی از مدیران کل فنیحرفهای وقت است. اگر ایشان آن موقع و در آن بازهی حساس دست ما را نمیگرفتند ما الان اینجا نبودیم. تعارف نمیکنم من الان نمیدانم ایشان کجاست و چه میکند و ارتباطی هم ندارم باهاشان فقط این را میتوانم بگویم که ای کاش همهی مدیرانمان الان اینطوری بودند! ایران بهشت میشد!
ارسال به دوستان