روایت مهندس حمیدرضا مقاره عابد مدیرعامل شرکت دانش‌بنیان کامپوزیت گستر سپاهان CGS

25 سال پیش وقتی 10 ساله بودم با پدر 50 ساله‌ام در ماشینش در حال رفتن به‌جایی بودیم که در مسیر بیمارستانی را نشان داد و گفت حمیدرضا این بیمارستان را می‌بینی، گفتم بله. گفت وقتی 20 ساله بودم پولی هم نداشتم چند پزشک به من گفتند می‌خواهیم در این منطقه از اصفهان بیمارستانی بسازیم اما پول‌نداریم. من به پزشکان گفتم که کاری ندارد جور می‌کنیم. پزشکان از من سؤال کردند که تو پول‌داری؟ در جواب آن‌ها گفتم نه ندارم ولی می‌توانم از افرادی دعوت کنم تا به خانه ما بیایند تا پولی جمع‌آوری کرده و کار ساخت بیمارستان را شروع کنیم.
 همان بیمارستان الآن یکی از بهترین بیمارستان‌های شهر اصفهان است، پدرم در بازار حجره‌ای داشت و همیشه سعی می‌کرد مشکلات مردم را حل کند ازاین‌رو این حس ناخودآگاه به من هم منتقل می‌شد و حتی می‌گفتم قلکی دارم من هم می‌توانم کمک کنم و می‌گفت مشکلی نیست. پدرم با رفتار و اعمالش به من یاد داد هر کاری می‌توانید برای شخصی انجام دهید، دریغ نکنید. موضوع بعدی هم که با رفتار خود به من یاد داد این بود که هر موقع کار سخت می‌شد همیشه می‌گفت «خدا هست» و «خدا خیلی بزرگ‌تر از مشکلات است.» ولی ما گاهی به پدر معترض می‌شدیم که شما می‌گویید «خدا هست» پس چرا مشکلات ما حل نمی‌شود البته که باگذشت زمان و رسیدن موعدش حل می‌شد ولی ما کم‌حوصله بودیم.


راه‌اندازی شرکت
 در سال 91 با دکتر نصر همکارم تصمیم گرفتیم شرکتی را درزمینۀ کامپوزیت‌های پیشرفته حوزه نفت راه‌اندازی کنیم مدتی مشغول به این کار بودیم که دکتر نصر پیشنهاد دادند که پروژه نفتی را برای دنیایمان بگذاریم و برای آخرتمان کار بهتری انجام دهیم. از ایشان سؤال کردم این چه موضوعی است که به درد آخرتمان می‌خورد. دکتر نصر گفت ساخت پنجه‌های کربنی برای معلولان کشور. چون هم‌اکنون معلولان ما بشدت محتاج پاهای مصنوعی هستند ولی متأسفانه به دلیل تحریم‌ها و هزینه‌های گزاف آن قادر به خرید آن نیستند. من از این پروژه کار برای آخرت است استقبال کردم و شروع به ساخت پنجه‌های کربنی کردیم و بعد از یک سال نمونه اولیه آن را رونمایی کردیم.


پرواز با پنجه ایرانی
بعد از دو سال تحقیق و پژوهش در این رابطه به دوستان بسیاری رجوع کردیم که با سردی برخورد می‌کردند و مدعی بودند این چیزی که شما می‌خواهید بسازید حتی یک پیچ آن نیز در ایران قابلیت تولید ندارد، اما وقتی نمونه اول آن را ساختیم برای گرفتن مجوز به دولت مراجعه کردیم که باکمال تعجب به ما گفتند ما همچنین چیزی نداریم و باید خودتان بروید و استانداردهایش را تدوین کنید، برای تدوین استانداردهای این پنجه‌ها هیچ امکانی نبود تا اینکه به سراغ یکی از قهرمانان معلول کشور یعنی «ریحان یاری» کاپیتان تیم ملی قطع پای کشور رفیتم که یکی از نقاط عطف زندگی بنده و دکتر نصر شکل گرفت، ایشان برای اولین بار این پنجه‌ها را امتحان کردند و چندین بار به دور سالنی که در آن بودیم دوید، بسیار نگران بودیم تا اینکه ایشان را از دویدن بازداشتم و پرسیدم نظرتان چیست؟ که به بنده گفتند مقاره عابد دارم پرواز می‌کنم و بگذار به پروازم ادامه بدهم. قبل از این از پنجه کربنی انگلیسی استفاده می‌کردم اما این نمونه هم نرم‌تر است و هم‌فشاری به روی کمر ایجاد نمی‌کند.


انگلیسی‌ها می‌گفتند چرا وارد این عرصه شده‌اید
ما برای رسیدن به این نقطه موانع عجیب بسیاری را پشت سر گذاشتیم که یکی از آن‌ها این بود، وقتی به سراغ یکی از تأمین‌کننده‌های این پنجه‌ها رفتیم تا بگوییم همچنین وسیله‌ای را در داخل تولید کرده‌ایم از ما تأییدیه اتحادیه اروپا را خواست. در ابتدا نمونه اولیه را برای تست به کشور انگلیس ارسال کردیم که آنجا بر روی این نمونه تست شود، نتیجه تست منفی شد و از همه جالب‌تر این بود که انگلیسی‌ها به ما می‌گفتند اصلاً چرا وارد این عرصه شده‌اید و شما توانایی انجام این کار را ندارید، همین جمله باعث شد مصمم‌تر شویم بنابراین همه تجهیزات تست کیفیت و استانداردهای آن را در داخل و با کمک دانشگاه‌ها ساختیم و امکانات اندازه‌گیری و استانداردسازی را برای خودمان ایجاد کردیم و نتیجه آن شد که در مدتی بسیار کوتاه چنان محصول را ارتقا دادیم که تمام مراحل تست و استاندارد نه‌تنها هم‌رده با محصول مشابه خارجی بود که حتی در برخی پارامترها از کیفیت بالاتری نیز برخوردار بود. این فنّاوری بسیار پیچیده است و شاید در دنیا تنها هفت یا هشت کشور این فنّاوری را در اختیاردارند، ما توانستم این فنّاوری را در داخل بومی‌سازی کنیم و به‌اصطلاح سنگ بزرگی که پیش پای ما گذاشته بودند را برداریم.


تحریم و خود تحریمی
ولی برای تولید انبوه آن با مشکلات زیادی روبه‌رو شدیم و اگر خدا نبود راه به‌جایی نبرده و موفق نمی‌شدیم چون دو مشکل عمده سر راه ما قرار داشت یکی تحریم و دیگری خود تحریمی. اول از خودتحریمی و مشکلات داخلی بگویم. متأسفانه مجموعه‌ای که باید از ما خرید می‌کرد یک مجموعه حاکمیتی انقلابی بود ولیکن کمکمان نمی‌کرد و سنگ جلوی پایمان می‌گذشت و می‌گفت که من خارجی باید بخرم ما 2 نوع مسئول داریم توی این قسمت‌ها. یکی مسئولی است که حال دردسر ندارد می‌گوید آقا بگذار من همین خارجی را می‌آورم میگویند دستش هم درد نکند حالا توی همان خارجی به‌هرحال اتفاقاتی هم میفتد خوب است. یک مسئول دیگر هم هست که حال تحول ندارد می‌گوید روزمرگی. همین بابا ما یک حقوقی می‌گیریم و می‌رویم. ولی یک مسئول سومی آنجا پیدا شد و آن مسئول سوم گفت اگر می‌خواهی این کار بشود باید با من شریک بشوی. ما این را نگفتیم اینجا. چون اگر می‌گفتیم نمی‌گذاشتند پخش بشود گفت باید با ما شریک بشوی. گفتیم آخر شریک چی؟ ما زحمتش را کشیدیم. ما آوردیم گفت که خب به‌هرحال تو ایساکو هستی من ایران‌خودرو اگر می‌خواهی ایساکو برنده بشود باید با ایران‌خودرو join بشود گفتیم نه. گفت بچرخ تا بچرخیم و بچرخ تا بچرخیمش جوری شد که ما فروشمان را شروع کردیم به من زنگ زد و گفت که برادر آماده‌باش برایت کمپوت می‌آورم توی زندان. گفتم چرا؟ من کار اشتباهی نکردم گفت چرا اشتباه کردی الآن نمی‌دانی جوانی. خلاصه گذشت. اینجا از موضوعی که استفاده کردم موضوع این بود که خدا هست بابام یادم داده بود که بابا خدا هست و با توکل به خدا این مرحله گذشت. مرحله بعد آن مدیر رفت مدیر بعدی آمد گفت حالا خیلی کار خوبی کردید دستتان درد نکند. ما حمایت می‌کنیم وقتی گفت حمایت می‌کنیم داشت کار روی دور میفتاد فرانسه رزینی که به ما داده بود را تحریم کرد. گفت حالا ما نمی‌دهیم؛ و آنجا یکی از نقاطی بود که واقعاً ما حس کردیم که هیچ راهی نداریم؛ و باز توکل به خدا، تلاش تلاش تلاش. نه تلاش شخص من تلاش مجموعه‌ام. به نتیجه نشست توانستیم رزینی تولید کنیم که توانست پوشش بدهد و مشکل ما را حل کند؛ و بعدازآن اتفاقات خوب افتاد. آن زمانی که آقای نصر به من پیشنهاد داد که آیا موافق هستی یک کار برای آخرتمان بکنیم خیلی آدم مذهبی آن‌چنانی نیستم ولی آن خدمت آن اتمسفری که تویش از بچگی بودم. کور از خدا چه می‌خواهد؟ 2 تا چشم بینا. این حس خیلی برای من حس دل‌نشینی بود که بتوانم یک کمکی به یک شخصی بکنم؛ و این اتفاق با این پروژه می‌افتاد و بعد دومین مورد آنکه خدا هست پدر توی همه این مشکلات کمکمان کرد.